1000 روز قشنگ با تو
چقدر زود میگذره زودتر از اون چیزی که بتونم تصور کنم.دختر عزیزم روز به روز بزرگتر میشه و حرف زدن و رفتارش هم شیرینتر.به نظر من بچه ها هر چقدر بزرگتر میشن شیرینتر میشن .و یا شاید حداقل در مورد دختر من که اینجوری صدق میکنه.
دختر نازم دیشب من و شما و بابایی جشن 1000 روزگیت رو با هم گرفتیم.تو هم که عاشق کیک و تولد و شمع........عشق میکردی واسه خودت
اگه زمان دست من بود، تو همین سن و سال تو، زمان رو متوقف میکردم تا هیچ وقت این دوران شیرین کودکی تو تموم نشه.اخه تو الان خیلی شیرینی خیلی خیلی خیلی
طبق قولی هم که دادم چند تا از عکسهای دختر نازم رو میذارم
جشن کوچیک 1000 روزگیه دختر نازم
بقیه عکسها هم متعلق به سفر خانوادگیه ما بهمراه خونواده دایی مهدی هست:
مهلا در جشن ژانویه
سر این کالسکه مهلا و مارتیا همیشه رقابت داشتن که طبق معمول همیشه مهلا برنده بود
این هم دو تا عکس از برف بازی مهلا در آبعلی