انتظار
سلام دخمله گلم امروز بابایی بعد از مدت ها وقت کرد برات مطلب بنویسه و از همین الان برات درد دل بکنه اول اینکه بی صبرانه هر لحظه انتظار دیدنت رو می کشم و چه قدر سخته این انتظار ناز گل قشنگم خیلی قدر مامانت رو بدون آخه اگه بدونی با چه مشقتی هم درس میخونه هم سر کار میره و هم چطور با عشق برای تو خرید میکنه راستی مامانی اصل کارش اینه که خیلی کارهای بابایی رو تحمل میکنه و خم به ابرو نمیاره چون سنگ صبوره منه خلاصه هر چی از مامانت بگم کم گفتم راستی از الان بهت بگم مامانی فقط مال خودمه فردا نیای مدعی بشی جونم برات بگه امروز رفتیم برات عروسک خریدیم یه خورده هم لباسهای قشنگ با سلیقه مامانی خریدیم کلاً مامان سلیقش خوبه چون بابایی رو انتخاب کرده خیلی منو پیاده برد خیلی خسته شدم ولی با عشق تو جفتمون با تمام خستگی روزمره برات وسائل می خریدیم راستی جون بابا زود بیا چون خیلی ها منتظر دیدنت هستن همه میگن دخمله ما خوکشل میشه میدونی چرا چون بابا و مامانش خوکشل هستن