سیزده ماهگی
دختر نازنینم
به سلامتی سیزدهمین ماه زندگیت هم سپری شد و شما تو این یه ماه اخیر یه عالمه تغییر و پیشرفت کردی
اول از اینکه دیگه کاملا راه میری و حتی می دوی و ما دیگه به گرد پات هم نمیرسیم.دیگه یاد گرفتی موقع راه رفتن تعادلت رو حفظ کنی و حتی میتونی با پاهای کوچولوت به توپی که جلوی پاته ضربه بزنی
این یک ماه چند تا دندون همزمان درآوردی و همین باعث بیقراری و گریه های شبونت بود که خدا رو شکر فعلا آروم تر شدی
با دندون جدیدی که تازه خودشو به مانشون داده تعداد مرواریدات به 11 تا رسیده .5 تا بالا و 6 تا پایین که دو تا از پایینی ها دندونهای آسیا ست
جدیدا ممه رو خیلی خوب میگی.همش یقه لباس منو میگیری و پشت سر هم میگی ممه.خیلی جالب بود دیشب که نیمه های شب از خواب بیدار شدی همونجوری که چشات بسته بود و تو رختخواب بودی گفتی ممه.منم با اینکه منظورت رو فهمیدم اما چون دوست داشتم دوباره بشنوم بهت گفتم چی و تو دوباره با همون چشای بسته مثل گربه خزیدی تو بغلم و گفتی ممه.الهی قربونت برممممممممممممممممممممم
خیلی کم غذا شدی و فقط به خوردن شیر رغبت نشون میدی و خیارررررررررررررررر و شکلات
عاشق آب بازی هستی و روزهایی که خونه مامان جونی باشیم همش تو حیاط دم شیر آبی و در حال خیس کردن خودت
خیلی دوست دارم از حرکاتت و شیطونیهات عکس بگیرم و بذارم تو وبلاگت اما اصلا اجازه گرفتن دوربین به ما نمیدی و تا می بینی دوربین دستمونه هر کاری داشته باشی رها میکنی و میای سمت دوربین
ایشالله کمی بزرگتر شدی و اجازه دادی ازت عکس بگیرم وبلاگت هم غرق عکسهای نازت میکنم
به امید روزهای آینده شیرین کنار دخترمممممممممممممممم